• دوشنبه 5 آذر 03

 وحید قاسمی

اشعار اربعین حسینی ( بالم شكسته، از پرم چیزی نگویم)

4550
9

بالم شكسته، از پرم چیزی نگویم
از كوچ پر درد سرم چیزی نگویم
طوفان سختی باغ مان را زیر و رو كرد
از لاله های پرپرم چیزی نگویم
حق می دهم نشناسی ام؛ اما برادر
از آن چه آمد بر سرم، چیزی نگویم
وقت وداعِ آخرت، عالم به هم ریخت
از شیون اهل حرم چیزی نگویم
آتش گرفتن گر چه رسم و سنت ماست
از دامن شعله ورم چیزی نگویم
بگذار سر بسته بماند روضه هایم
از ماجرای معجرم چیزی نگویم
كم سو تر از چشمان من، چشمان زهراست
از گریه های مادرم چیزی نگویم
آن صحنه های سهمگین یادم نرفته
افتادنت از روی زین یادم نرفته
از نعل اسب و بوریا چیزی نگویم
از آن غروب پر بلا چیزی نگویم
در عصر عاشورا النگوهام گم شد
از غارت خلخال ها چیزی نگویم
گفتم به تو انگشترت را در بیاور!
از ساربان بی حیاء چیزی نگویم
در كوچه های كوفه ناموست زمین خورد
اصلاً شبیه مجتبی؛ چیزی نگویم
شهر علی نشناخت بانوی خودش را
از جامه های نخ نما چیزی نگویم
شاگردهایم سنگ بارانم نمودند
از چهره های آشنا چیزی نگویم
بی آبروها! چادرم را پس ندادند
از این به بعد روضه را... چیزی نگویم
ای خیزران خورده ، لبم بی حس تر از توست
از خاك برخیز و بگو كه این سر از توست؟  
از خاطراتم همسفر چیزی نگویم
حتی كمی هم مختصر چیزی نگویم
منزل به منزل، محملم در تیر رس بود
از سنگ های خیره سر چیزی نگویم
حتماً خبر داری مرا بازار بردند
آن هم منی كه…!؟ بیشتر چیزی نگویم
از درد پهلو لحظه ای خوابم نمی برد
از گریه هایم تا سحر چیزی نگویم
من در مدینه طشت دیدم، سر ندیدم!
از كاخ شام و طشت زر چیزی نگویم
طفلی سكینه داشت جان می داد از ترس
دق می كنم این بار اگر چیزی نگویم
شرمنده ام كه درد و دل كردم برادر
بی تو چگونه خانه برگردم برادر
شاعر :وحید قاسمی

  • شنبه
  • 25
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 18:18
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران