چون مرغ پرشکسته به دام بلا شدیم
دُرّ گران بُدیم ،چنین بی بها شدیم
ای شاه تشنه،رفع کَدر کن ز نوکران
دلتنگ یک زیارت کر ببلا شدیم
جانا،فتاده به گرداب ماتمیم
دلتنگ روضه و علم و مــوج پرچمیم
آمد بلایی و ز تو مهجورمان نمود
کن چاره ای که دل نگرانِ مُحرّمیم
- سه شنبه
- ۱۲
- اسفند
- ۱۳۹۹
- ساعت
- ۱۲:۹
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمدرضا محمدی (ناعم)
ارسال دیدگاه