مهمان هستم وسر گردانم
من به هر کوچه ترا میخوانم
ای مرا یارو حبیب /مهمان مانده غریب
من فتادم زنوا/یاحسین کوفه میا۲
من که دل بسته به گیسوی توأم
سرِ بازار دعاگوی توأم
شده ای دلبر من/لحظهٔ آخر من
من فتادم زنوا/یاحسین کوفه میا۲
میچکد خون جگر از آهم
نیست جز سایه کسی همراهم
من که دور از وطنم/بشنو این سخنم
من فتادم زنوا/یاحسین کوفه میا۲
رفته بخت منِ سرگشته بخواب
بسته گردید دودستم به طناب
میکنم ازلب بام/یاحسین برتو سلام
من فتادم به نوا/یاحسین کوفه میا۲
یک نفر نیست خریدارمرا
میکشَد عشق تو بر دار مرا
من فتادم زنفس/نام تو بردم وبس
من فتادم زنوا /یاحسین کوفه میا۲
مردم کوفه سیه دل چون شب
صف زده تاکه بیاید زینب
همه مرد وزنشان/سنگ در دامنشان
من فتادم زنوا /یاحسن کوفه میا
- پنج شنبه
- 14
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 18:6
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
ناشناس ؟؟؟
ارسال دیدگاه