بند اول
کسی نمیشنوه، صدای خسته ام و،
کسی نمیبینه، بال شکسته ام و،
تو این قفس چیزی،نمونده از تنم،
زنجیر وسلسله، به روی گردنم،
میره به اسمون صدای من،
ناله شده کار شبای من،
از ضرب تازیانه میسوزه،
تموم پیکرم خدای من.....
اقام اقام موسی ابن جعفر...
بند دوم
به روی روی این تنم، پراز کبودیه،
جای لگد های، مرد یهودیه،
وقتی که سیلی زد،باچشمای ترم،
یه باره افتادم، به یاد مادرم...
به یاد اون روزی که تو کوچه،
حسن میگفت باناله و فریاد،
نزن به روی مادرم سیلی،
گوشواره هاش روی زمین افتاد...
اقام اقام اقام موسی ابن جعفر
بند سوم
نمیدونم تو این، شبای اخرم،
چرا همه اش به یاد، عمه زینبم،
تو بند کینه میزنن منو مدام،
به یاد زینیم تو کوچه های شام،
زینب و گریه و غم وناله،
زینب و معجری که شد پاره،
زینب و دختری که تو صحرا،
پای برهنه شده اواره،
رقیه و خرابه ی شام و
رقیه و این همه دشنام و
رقیه ی و سنگ لب بام و2
غریب کربلا حسین جانم
- جمعه
- 15
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 11:42
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
رسول نصر
ارسال دیدگاه