قدیم وقت گرفتاری و بلا مردم
کنار منبر روضه نماز میخواندند
تمامِ سال فقط ظهر روز عاشورا
دو جمله روضه ی باز از ریاض میخواندند
به روی منبر روضه به غیر پیرغلام
نمینشست کسی... احترام میکردند
برایشان به خدا کوچک و بزرگ نداشت
به پای نوکر زینب قیام میکردند
بساط چایی و جارو زدن، میانداری....
عزیزِفاطمه هر منصبی که داد بگیر
جوانِ مرثیهخوان اول از همه یکسال
برو شرایط و آداب روضه یاد بگیر
بگو به مدعیِ عشق، آدمِ عاشق
به سیم و زر ندهد عشقِ مهربانش را
برای روضه هرآنکس که پول طی کرده
زده به خون گلوی حسین نانش را.....
- یکشنبه
- 17
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 9:25
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
رضا قربانی
ارسال دیدگاه