دارد به دل صلابت کوه شكیب را
از لحظه ای كه بوسه زده زخم سیب را
با اقتدار فاطمی خود رقم زده
در کربلا حماسهی أمن یجیب را
با كاروان نیزه چهل منزل آمده
این راه پر فراز بدون نشیب را
كوبید صبح قافله بر طبل روزگار
سوایی اهالی شام فریب را
با خطبه های ناله و اشكش غروب ها
تفسیر كرد غربت شیب الخضیب را
شد لاله پوش معجرش از حسرت فراق
تا دید روی نیزه نگاه طبیب را
جانش رسید بر لبش از دست خیزران
طاقت نداشت طعنهی تلخ رقیب را
می ریخت عطر سیب نفس های خسته اش
در جان باغ وعدهی صبحی قریب را
شاعر : یوسف رحیمی
- یکشنبه
- 26
- آذر
- 1391
- ساعت
- 17:10
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه