ای نوردل فاطمه ای شاه شهیدان
تونیزه سواری،،من ناقه نشینم
ای همسفرخسته ودلدادهٔ جانان
تونیزه سواری،،،من ناقه نشینم
ای یارزینب،،دلدارزینب
نیزه نشینی،،سالارزینب
ای عالم وآدم شده ازداغ تومحزون
گشته همه دلخون۲
ازخون توشدکرب وبلایکسره گلگون
عالم شده مجنون۲
شدخیل ملک ازغم داغ توجگرخون
برروی تومفتون۲
جسمت به زمین،رٲس تودردست لئیمان
تونیزه سواری،،،من ناقه نشینم
ای یار......
خون میچکدازحنجرتوای شه عالم
خون شددل خاتم
من نوحه گری میکنم وعالم وآدم
خون گریدازاین غم
بعدازتوشداسباب اسارت که فراهم
توهین دمادم
خون گریه کندبرغم مادیدهٔ دوران
تونیزه سواری ،،من ناقه نشینم
ای یارزینب......
زینب شده برآل علی یاروپرستار
زاراست وعزادار
سوزد ز تب آن نجل علی،سیدبیمار
وای ازغم بسیار
ازسیلی کین دخترکان زاروگرفتار
زینب شده ناچار
برقافله ام حرمله گردیده نگهبان
تونیزه سواری،،،من ناقه نشینم
ای یارزینب دلدارزینب
نیزه نشینی سالارزینب
- دوشنبه
- 18
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 22:58
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمدرضا محمدی (ناعم)
ارسال دیدگاه