کفر یعنی همه را دیدن و حاشا کردن
کفر یعنی فقط از دور تماشا کردن!
کفر یعنی به بهای ثمنی بخس، شبی
یوسف خود را تسلیم زلیخا کردن
کفر یعنی به ابوجهلیِ خود مست شدن
بولهب بودن و بیهوده تقلّا کردن
کفر یعنی ولیُ الله تو را میخواند،
روی فرمانِ ولی شاید و امّا کردن!
روی فرمان ولی حرف دو پهلو گفتن
روی فرمان ولی امشب و فردا کردن!
اَلذینَ اشترَوُا الکفرَ بِاالایمان یعنی
"آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا" کردن
چیست ایمان؟ وسط معرکه شمشیر زدن
چیست ایمان؟ وسط معرکه غوغا کردن
چیست ایمان؟ وسط شعله گلستان بودن
شعلهها را همه بَرداً وَ سَلاما کردن
جان و مال و زن و فرزند و دل و دنیا را
همه را نذر تولّا و تبرّا کردن
زمزمی را که به دست دگران گِل شده بود
به خلیلانهترین شکل، گوارا کردن
به زبان حبشی "أشهدُ أن لا" گفتن
با زبانی که تقیّه است "خدایا" کردن
با دو خط شعر، مسیحیّت نجّاشی را
متمایل به پرستیدن یکتا کردن
عَلم شیعهی سرسختِ علی بودن را
پیش از آنی که غدیر آید، برپا کردن!
به ابوطالب سوگند ضرر خواهد بود
بی علیّبنابیطالب، سودا کردن
یاعلی اینهمه از نور ابوطالب توست
پدر توست سرآغاز توَلّا کردن
پدر ساقی کوثر، پدر کیفَ بشر
پدر شیر خدا را چه به پروا کردن؟
"دیدمش خرّم و خندان، قدح باده به دست
واندر آن آینه صد گونه تماشا" کردن
- چهارشنبه
- 20
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 10:25
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
مهدی جهاندار
ارسال دیدگاه