ای آشنا غریب دیار غریب ها
ای برده آرزوی تو صبر از شکیب ها
ای آنکه بی حضورتو رنجی همیشگی ست
ابلیس ها و آدم و حوا و ... سیب ها
ای غایبی که حاضر و ناظر تر از تو نیست
وی راز سر گشوده به شرح عجیب ها
زیباترین روایت درد محبت است
از هجر تو، هر آنچه نوشتند ادیب ها
ای لیله الرقایب دنیای عاشقی
با اشک های ذکر سمیع الرقیب ها
آه است داد مرغ سحر ، بی نگاه تو
داد است آه بزم شب عندلیب ها
وقتی غزل به شکل دعا گفته میشود
آید ردیف و قافیه ... امن یجیب ها
دنیا چه کودکانه بشر را فریب داد
ماندست قصه های غمت با حبیب ها
ای مه زپشت پرده ی غیبت ظهور کن
رفتند پشت نام تو ، مردم فریب ها
انجیل اگر. برادر قرآن اعظم است
خنجر چرا کشیده به منبر صلیب ها؟
باید برای غربت تو گریه ها کنم
با وعظ واعظان و خطاب خطیب ها
جنت اگر به وعده نصیب امانی است
رحمت به روح مردم دور ازنصیب ها
- شنبه
- 23
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 16:23
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
علیرضا امانی مجد
ارسال دیدگاه