شهرِ مدینه ..حسّ و حالی دارد امشب
گویا هوای یک وصالی دارد امشب
با بوسه ای از لبهای عباسِ دلاور..
مولای ما..رزقِ حلالی دارد امشب
"آمد قمر... آمد پناهِ آسمانها"
"شد قبله گاه و دلبرِ ابرو کمانها"
آمد عزیزی که عزیزِ عالمین است
پُر نورتر از آفتابِ مشرقین است
دارد صلابت مثلِ کوهِ تنومند...
آمد گلی که بی گمان ذُخرالحسین است
"این گل که آمد در جهان همتا ندارد"
"جایی به غیر از سینه ی زهرا ندارد"
آمد که تا معنا دهد ماهِ جبین را
عکسی شود مولا امیرالمومنین را
با جلوه ی رخسارِ خود شاداب کرده
امّ الوفای نُه فلک..امّ البنین را
"لبریز شد از شادمانی..بیتِ حیدر"
"موّآج شد از فرطِ شادی..چشمِ مادر"
اولادِ زهرا دور این پروانه جمع اند
گویا ملائک دورِ این فرزانه جمع اند
تبریک باید گفت بر شاهِ ولایت
اهلِ محبت با دلی جانانه جمع اند
"باید که بشناسیم دریای وفا را"
"باید بیاموزیم از او هر صفا را"
ما را بخر در جشنِ میلادت که پستیم
بدجور از فرطِ گناهان ما شکستیم
ما را مرانی از درِ خود حضرت عشق
در هر شرایط پیشِ تو دامن بدستیم
"دستی بگیر ای بهترین بابُ الحوائج"
باید بگیرم از شما قطعاً نتایج.."
- چهارشنبه
- 27
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 11:45
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه