آب ميخواهد چه كار؟ آب آورش را پس دهيد
آي مردم ! زود عموي دخترش را پس دهيد
دست هايش را چرا در زير پا انداختيد؟
زودتر آن سايه بان خواهرش را پس دهيد
لشگر ِ بي آبرو ، اين آبرو ريزي بس است
مشك ، يعني آبروي مادرش را پس دهيد
گم شده اعضاي او از ضربه ي سختِ عمود
خاكهايِ علقمه چشم ترش را پس دهيد
دستمالي بود تا سر را به هم نزديك كرد
لااقل عمامه ي رويِ سرش را پس دهيد
آن شبي كه ميدود در بين صحرا دخترش
آبروداري كنيد و معجرش را پس دهيد
آه ميبيند نگاهِ مادري در خيمه ها...
كم پريشانش كنيد و اصغرش را پس دهيد
شاعر : علي اكبر لطيفيان
- سه شنبه
- 28
- آذر
- 1391
- ساعت
- 9:11
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه