امشب ای صاحبدلان گلبانگ عشرت می رسد
گوش جان را بانگ تبریک و تحیت می رسد
همدم خورشید تابان از سلیل حیدری
آسمان جان و دل را ماه عزت می رسد
روشنی بخش دل افلاکیان و خاکیان
گوهری رخشنده از گنج شریعت می رسد
دلنوازی بیدل و صبر و قرار بیدلان
رهنوردی خوشدل ازکوی شریعت می رسد
عرصه گاه شور و عشق و بندگی را درعمل
تک سواری فارغ از قید منیت می رسد
زاده ام البنین آن گوهرگنج ادب
چون همای رحمت از کانون رحمت می رسد
سرو آزاد و سهی قدی زبستان بهشت
اشجع الناسی که برفریاد امت می رسد
همچوحیدر برجهان مشکل گشای دیگری
امشب از کانون شورانگیز خلقت می رسد
عبد صالح منصبی والاتبارو بی نظیر
زمره اهل نظر را شورالفت می رسد
وصف او گفتن نگنجد در مقالی مختصر
چونکه از عطر و جودش بوی جنت می رسد
جان فدای مقدمش ماه منیر هاشمی
کز ره صدق و صفا و فر و شوکت می رسد
دارم امید کرم آری بروز واقعه
او بفریاد من از راه عطوفت می رسد
گرقبول افتدمرادربارگاهش خادمی
برغلام درگهش توفیق خدمت می رسد
درمقام وصف او الکن زبان شعرمن
لاکن این شعر و سخن از لطف حضرت می رسد
گرنظر فرماید امشب چون جمیع بیدلان
دست من بردامن پیرفضیلت می رسد
- جمعه
- 29
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 12:33
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
جابر ولد پور
ارسال دیدگاه