در زیر بار داغ تو هر دم شکسته ام
مانند کوه بودم و در هم شکسته ام
دیدم همه به آینه ات سنگ می زنند
دیدم ترک نشسته به قلبم، شکسته ام
این بار هم شکسته تر از قبل دیدمت
این بار هم ببین دلِ از غم شکسته ام
ای خطبه خوان منبر نیزه، امام زخم!
سر را فقط به خاطر مرهم شکسته ام
آخر به انتها نرسیدم که سال هاست
در ابتدای سورۀ مریم شکسته ام
جبریل کو که اشک مرا می برد به عرش؟
امشب بگو دو کاسه ی زمزم شکسته ام
شاعر:محسن عرب خالقی
- پنج شنبه
- 30
- آذر
- 1391
- ساعت
- 8:44
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه