عالم امکان بهای آبروی زینب است
آبرو شرمنده از رخسار و روی زینب است
دیدۀ گریان او سرچشمۀ عشق است چون
هر دلی عاشق که شد مطلق به سوی زینب است
زاهدا گر عمر کردی صرف جنّت بی غمش
بس عبث باشد که کوثر هم سبوی زینب است
ارزش جنّت بخواهی گر بدانی پس بدان
قیمت جنّت فقط یک تار موی زینب است
لیلی و مجنون هم آموختند از فنّ اش عشق
جمله عشاق جهان شاگرد کوی زینب است
در غم یوسف اگر یعقوب عمری گریه کرد
منشأ نهر فرات از اشک جوی زینب است
آنکه ثارالله را ترسیم کرد در قتلگاه
از رگ عشق حسین،خون گلوی زینب است
جاودان رفت از دیار کربلا خونِ نماز
چون صلاةِ نهضت عشق از وضوی زینب است
بارگاهش کرده عالم را مزیّن بی دریغ
مرقد شش گوشه اماّ آرزوی زینب است
سوز و آهی آید از غصه ز شاماتش هنوز
ناله اش را ای((امین)) بشنو که بوی زینب است
- سه شنبه
- 3
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 13:58
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
امین اسماعیل زاده ماکوئی
ارسال دیدگاه