هر کس که با ولای تو دل آشنا نکرد
لب تشنه ماند و روی به آب بقا نکرد
چشمی که دید روضۀ نورانی تو را
دیدار باغ خُلد طلب از خدا نکرد
هرگز نمی رسد به مشامش نسیم عشق
آن کس هوای قبر تو در سامرا نکرد
ای عسکری لقب، که غم تو عظیم بود
دل را غمی چو داغ تو ماتم سرا نکرد
گل ها به عمر کوته تو گریه می کنند
یک غنچه لب به خنده ز داغ تو وا نکرد
قربان آن دلی که به شب های سوز و ساز
حتی به حبس، دامن شب را رها نکرد
دشمن ز کشتن تو کجا می کند حیا
جائی که او ز کشتن زهرا حیا نکرد
هر گوشه از دل تو پُر از درد و غصه بود
جز زهر کینه درد دلت را دوا نکرد
دشمن پس از تو بُرد به کاشانه ات هجوم
تنها به زهر دادن تو اکتفا نکرد
ای گل زبی وفائی گلچین روزگار
دنیای دون نصیب تو غیر از جفا نکرد
شاعر:سید هاشم وفایی
- یکشنبه
- 3
- دی
- 1391
- ساعت
- 5:58
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه