آخرین افطار ماهِ رحمت است
قلبِمن مَملُوِّ آه وحسرتاست
بارالٰها فرصتم از دست رفت
سُفره ات باآسمانپِیوَسترفت
بارالٰها گَشته اعمالم قبول؟؟
در شبِ قدرت شد آمالم قبول؟
توبه ام گَشته قبول٬ یاسالِ بعد؟
عُمْرِ مَن قَد میدهد تا سالِ بعد؟
میشود قِسمت که مهمانت شوم؟
مُستَفیضازلطفواحسانتشوم؟
سُفرهٔ مهمانیَت پُر نور بود
هَر نَفَس در ماهِ تو پُرشور بود
جان شُدیجانا بقربانت شدم
قاریِ هر روزِ قرآنت شدم
هَرخطا کردم به درگاهت ببخش
بَرغروب و بر سَحَرگاهت ببخش
بندهٔ نالان و محزونت منم
خالِقا همواره ممنونت منم
(فیضیَم) عبد گنهکار و ذلیل
دستِ من خالیست یاربِّ جلیل
- پنج شنبه
- 5
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 16:50
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
ارسال دیدگاه