بر پاست به بزم پدرت شور و نوایی
من چشم به راه تو نشستم، تو کجایی؟
تو صاحب این روضه و مهمان تو هستم
آقا به پذیرایی مهمان نمی آیی؟
جانم به فدای غم تو، آجرک الله
بنداز به دوشم تو خودت شال عزایی
زهر ستم از پای درآورده پدر را
حالا پسر و روضه و تشییع و جدایی
عالم همه قربان گل فاطمه مهدی
امشب تو خودت سینه زن و نوحه سرایی
من گریه کن روضه ی بابای غریبت
تو فکر من و کولهٔ سنگین خطایی
نور دل زهرا به عزا خانه بابا
سر می زنی و می کنی ام کرب و بلایی
شاعر:حسین ایمانی
- یکشنبه
- 3
- دی
- 1391
- ساعت
- 6:14
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه