ای که یادت دیده را ابر بهاری می کند
چاه بعد از تو دلم را غمگساری می کند
از همان روزی که در آن کوچه چشمت تار دید
چشمه چشمه چشم حیدر چشمه ساری می کند
می نویسد شرحه شرحه شرح حالت را قلم
قطره قطره اشک بر آیینه جاری می کند
دیده ام پرواز سرخت را میان شعله ها
صفحه صفحه دیده ام مقتل نگاری می کند
آه, می ترسم پس از تو عمر من باشد دراز
مرتضی بر مرگ خود لحظه شماری می کند
نه فقط من بی قرارم از غم هجران تو
بستر بیماری ات هم بی قراری می کند
کاش می دیدی که بی تو, موقع برخاستن
شیر حق را زینب مظلومه یاری می کند
زانوی غم در بغل دارد غریبانه حسن
با خیال کوچه ی غم اشکباری می کند
گاه می بینم نشسته پشت در بر روی خاک
ام کلثوم سه ساله آه و زاری می کند
گاه می بینم که مثل شمع می سوزد حسین
نیمه ی شب در فراقت سوگواری می کند
می زند آتش به جانم شیوه های زینبت
بی تو بعد از سوگواری, خانه داری می کند
کلک سحرآمیز و زرین دفتری دارد (بشیر)
گاه گاهی در سرودن شاهکاری می کند
- یکشنبه
- 15
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 21:9
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
سیدبشیر حسینی میانجی
ارسال دیدگاه