چرا زينب پريشان است امشب
مگر شام غريبان است امشب
گرفته پرچم عبّاس بر کف
نگهبان يتيمان است امشب
رقيّه در میانِ خيمه ی غم
عزادار شهيدان است امشب
نه معجر دارد و نه گوشواره
چو گل سر در گريبان است امشب
رباب از اصغر خود دور گشته
ملول و زار و حيران است امشب
ز هجر اکبرش ليلای مضطر
چو مجنون در بيابان است امشب
تب بيمار حکمت پر تعب شد
که گويا جسم بی جان است امشب
حسين در خانه خولیّ ملعون
هزار افسوس مهمان است امشب
سر فرزند در آغوش مادر
الهی اين چه هجران است امشب
«بشير»ا نوحه بنويس و نوا کن
که پيغمبر نواخوان است امشب
- چهارشنبه
- 18
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 18:53
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
سیدبشیر حسینی میانجی
ارسال دیدگاه