• جمعه 2 آذر 03

 سیدبشیر حسینی میانجی

غزل انتظار یار -(من مشتعل آتش سوزانی خویشم)

449

تضمین غزلِ مقام معظم رهبری دام عزّه
"راز دل" 
 
من مشتعل آتش سوزانی خویشم 
یعقوبم و دور از مه کنعانی خویشم 
مشتاق وصال رخ جانانی خویشم 
(سرخوش ز سبوی غم پنهانی خویشم) 
(چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم) 
 
من جز ره کوی تو نجویم ز کم و بیش 
غیر از گل روی تو نبویم ز کم و بیش 
بنما نظری گاه به رویم ز کم و بیش 
(در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش) 
(چون آینه خو کرده‌ی حیرانی خویشم) 
 
من آمدم و می‌روم از عالم هستی 
از اوّل هستی درِ میخانه نبستی 
رندانه کنم یادی از آن عهد الستی 
(یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی) 
(عمری‌ست پشیمان ز پشیمانی خویشم) 
 
ای ساقی مستان! که امید دو جهانی 
تا کی به پس پرده‌ی غیبت تو نهانی؟ 
در میکده‌ی غم بگذشت عمر جوانی 
(لب باز نکردم به خروشیّ و فغانی) 
(من محرم راز دل طوفانیِ خویشم) 
 
از ساغر بشکسته برفت آن مُل و دُردم 
افسوس که از آن میِ پیمانه نخوردم 
در حسرت آنم که چرا بهره نبردم 
(از شوق شکرخند لبش جان نسپردم) 
(شرمنده‌ی جانان ز گرانجانی خویشم) 
 
من در پیِ وصل تو دویدم به همه عمر 
بشکسته‌تر از خویش ندیدم به همه عمر 
چون آه جگرسوز کشیدم به همه عمر 
(گویا که غم و غصّه خریدم به همه عمر) 
(افسرده‌دل از خویشم و زندانی خویشم) 
 
دل کَن ز می و ساغر و پیمانه «بشیر»ا 
یادی بکُن از جمع محبّان دل‌آرا 
گو پیر مغان، رهبر فرزانه چه گفتا
(هر چند «امین» بسته‌ی دنیا نی‌ام امّا) 
دلبسته‌ی یاران خراسانی خویشم) 
 
این شعر در سال ۱۳۷۸ در تبریز سروده و در سال ۷۹ در روزنامه جمهوری و در کتاب زخم دل منتشر شد

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 15:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران