الغوث و الامان
شمشیر ارسلان
سرباز عمه جان
قمر الحسین قمرالحسین
شیرین ترین غزل
بی مثل و بی بدل
بی باکه هر جدل
قمرالحسین قمرالحسین
گفتم: قسمی یاد بده, گفت: ابالفضل
از آذریان یاد گرفتم قسمت را
من بار گناهان خودم را نکشیدم
اما به روی شانه کشیدم علمت را
یاور حرمه آب آور حرمه
سایه ات همیشه بالاسر حرمه
نور منجلیه هم والی و ولیه
کسی نمیدونه عباسی یا علیه
یاعباس یاسیدی
...............................
وشمس و وضحیا
نفسی لک الفدا
آیات انما
ذُخرالحسین ذُخرالحسین
والا مقام تو
حق در کلام تو
حیوان به رام تو
ذُخر الحسین ذُخرالحسین
روبروی گنبدت هر قامتی تا میشود
ای که با آوردن نامت گره وا میشود
هرکسی دکتر جوابش کرده اینجا بی گمان
در حرم با گوشه ی چشمی مداوا میشود
ماه شب قمرِ چشماش پُر از گوهرِ
ضربه هاش شبیه طوفان پُر از خطرِ
مرجع ادبهِ چون حیدری نسبه
وارث علیو اون شمشیرِ دولبه
یاعباس یاسیدی
- دوشنبه
- 23
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 19:51
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
کربلایی جواد محمدی
ارسال دیدگاه