بار گران کشيده ام زخم زبان شنيده ام
هجده سر بريده ي به روي نيزه ديده ام
يک اربعين گذشته و من از اسارت آمدم
از شام و کوفه عاقبت بهر زيارت آمدم
شرح کدامين غصه ات با تو بگويم يا اخا
فرصت نمي دهد مرا قفل گلويم يا اخا
منزل به منزل بوده ام با قاتل تو همسفر
سيلي نخوره بين ما حتي نمانده يک نفر
در مجلس نامحرمان مرگ از خدا کردم طلب
لب تو بود و خيزران که جان من آمد به لب
بيا بزرگي کن مگير از من سراغ دخترت
در گوشه ي خرابه ماند کنار ببريده سرت
- سه شنبه
- 5
- دی
- 1391
- ساعت
- 9:3
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه