چشمامه کاسه ي خُون
عمو بِرم به میدون
طاقت نداره قاسم
میخام بدم برات جُون۲
بزار برمو پَرپَر بشم
شبیه علي اکبر بشم
اشکاتو که میبینم عمو
نزار که تو داغون تر بشم
عمو ، قاسمتم منتظره
بِره به میدون یه تنه
خودت اینو خوب میدوني
که حرف بابام حَسنه
عمو عمو عمو حسین
کِي گفته تنها موندي
جُونم عمو فداته
غُصّه نخور تا هستم
تا قاسمت باهاته۲
به تَنم عمو کردم کفن
تا که براي تو باشم سِپر
یا بزار که تنهایي بِرم
یا که عمو منو با خود ببر
عمو ، جُون بابام بزار برم
میبیني حال مُضطرم
چیکار کنم قبول کني
برم بگم به مادرم
عمو عمو عمو حسین
حرفم اینه عموجون
قاسم نرو به میدون
نامه آوردي برام
بیشتر شدم پَریشون۲
تو که زِره قَدت نیست عمو
بِري میدونم پَرپَر میشي
اِینا ندارن رحم بخدا
بَدتر از علي اکبر میشي
عمو ، رحم ندارن نامردما
ترسي ندارن از خدا
اینا فقط کینه دارن
اِینجا شده دشت بَلا
عمو عمو عمو حسین
- پنج شنبه
- 26
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 20:42
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
عباس شعرباف
ارسال دیدگاه