امشب عزا گرفته ، یل اُمّ البَنین
میباره اشک چشمِ ، قَمر رو زمین
آقام بقيةالله ، شُده زارو حزین ۲
یا اُمّ البَنین ، یه نگاهي به قلبه شِکستم
یا اُمّ البَنین ، یه گوشه روضتون نِشستم
یا اُمّ البَنین ، مادري کُن بگیر تو دستم
یا اُمّ البَنین....
شبیه ابراي بهاري
میباره اشک چشم خیسم ۲
لُطف تو بود شامل حالم
که برات روضه مینویسم
مددي یا اُمّ ادب ، مددي یا اُمّ البَنین
بودي براي حیدر ، هَمسري با وفا
گُفتي که من کنیزم ، خُونه ي مرتضي
هستي شفیعه مَحشر ، بي بی روز جَزا ۲
یا اُمّ البَنین ، مادري کردي برا زینب
یا اُمّ البَنین ، با حسن گریه کردي هر شب
یا اُمّ البَنین ، جُونت از غم رسیده بر لب
یا اُمّ البَنین....
تا اومدي خونه ي حیدر
سوختي با غُصّه هاي زهرا ۲
دیدي چقدر تُوي مدینه
علي غریب مونده و تنها
مددي یا اُمّ ادب ، مددي یا اُمّ البنین
سوختي یه عُمري با داغو ، غم کربلا
تا که شنیدي زینب ، رفته شام بلا
مُردي تا گُفتن از نیزه و سَرنیزه ها ۲
یا اُمّ البَنین ، چی کشیدي از غمِ گودال
یا اُمّ البَنین ، از سُم اسب و تنِ پامال
یا اُمّ البَنین ، غارتِ گوشواره و خلخال
یا اُمّ البَنین....
سه ساله با غم سه ساله
گریت میگیره از خرابه ۲
شبایي که رُقَّیه میگُفت
بابا بیا دُنیا عذابه
بیا باباي مهربونم ، به لب رسیده دیگه جُونم
- پنج شنبه
- 26
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 21:45
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
عباس شعرباف
ارسال دیدگاه