دل من از غمت شده غرق محن
چی شد اون خنده هات،پاشو و یه حرفی بزن
پره تب و تابه دله بیقرارم
رفتی و در هجر تو من دل طاقت ندارم
یاد خنده رو لبهات، یاد گریه تو هیات هات آتیشم زده
غربت شده سهم من، گریه ها شده سهم من، حال من بده...
دل من از.........
بدون تو محسن دلخوشی کدومه
خنده نمیاد رو لبها بی تو حروم
شبا چهرتو توی ماه، میبینم میکشم هی آه، بین هرنفس
تو که رفتی پیش ارباب، نظری که شدم بی تاب، کنج این قفس...
قافله میره و شده دل در محن
یه رفاقت بکن یعنی رو به ارباب بزن...
- دوشنبه
- 30
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 21:41
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مجید مراد زاده
ارسال دیدگاه