غریب کاظمینم و
درد دلم یه عالمه
خدایی که هرچی بگم
ازغربتم بازم کمه
ازشدت شرار زهر
جونم دیگه به لب رسید
هرچی که دست و پا زدم
کسی به دادم نرسید
از زهر کین همسرم
مادرببین خونجگرم
واویلتا
توحجره ی کناریمون
صدای پای کوبیه
نکنه جون دادن من
براشما عروسیه
ای ام فضل بی حیا
جز خوبی ازمن چی دیدی؟
چرا به گریه های من
باخوشحالی می خندیدی
گفتی که هلهله کنن
صدام به جایی نرسه
فردا به پیش مادرم
ادم به ادم میرسه
اززهرکین همسرم
مادرببین خونجگرم
واویلتا
کل وجودم میسوزه
از جگرم تا دهنم
مسموم زهر همسرم
مثال جدم حسنم
به لبهای خشکیده ام
یه قطره ابم نرسید
اومد به یادم قتلگاه
جد غریبم چی کشید
لحظه ی اخرم شده
چه نگران و مضطرم
اومد کنار بسترم
پهلو شکسته مادرم
اززهرکین همسرم
مادرببین خونجگرم
واویلتا
- دوشنبه
- 30
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 21:51
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مجید مراد زاده
ارسال دیدگاه