چایی کهنه دم توی هیات
بهتره ازشراب صد جنت
از دستای یه پیر غلامی که
میریزه داره چه برکت
توتکیه ها پاعلم و پرچم
سینه زنی نوکرا باهم
تفسیرش اینه که شریکیم
ما توی این غصه ها وغم
منتظر محرمت بودم
اقا تویی تموم مقصودم
اقا تویی بود ونبودم
هواییم کبوترم کردی
تواتیشت شعله ورم کردی
به والله که خیلی مردی
فدای
نفسهای اون مادری که غمینه
فدای
همون مادری که تو هیات حزینه
فدای
همون مادری که ما ها رو می بینه
دوباره
دله من به یادت که اروم نداره
دوباره
روزام از غم تو مثه شام تاره
دوباره
چشام توی روضه داره خون میباره
حسین ونعم الامیری حسین جان
حال و هوای کربلا دارم
ارباب حسین و خیلی دوست دارم
اگه نیارم اسم ارباب و خدایی که یه بیمارم
دیوونه ی گنبد طلاتم من
کبوتره صحن وسراتم من
تشنه ی یک جرعه اب از اون
شریعه ی فراتم من
هوای شهرچقدر نفس گیره
دلم په پای کربلا گیره
منم بخر بی تو می میره
پرازسکوتم و پر از دردم
ازین زمونه خیلی دلسردم
کاشکی بیام دورت بگردم
میمیرم برای صدای اذونه حریمت
میمیرم برای مقامه بزرگ و کریمت
میمیرم برای گل یاسوعطرشمیمت
میمیرم برای دودست بزرگوعظیمت
میمیرم برای ضریح جدید وقدیمت
میمیرم برای رقیه ساله یتیمت
حسین و نعم الامیری حسین جان
بنددوم
برای تو هوایی میشم من
دوباره کربلایی میشم من
ندیده عاشقت شدم دل روبه هیشکی نمیدم من
چه حس خوبیه توی هیات
سجده ی شکرمون روی تربت
لذتی داره که نمیدم من این
لذت رو به جنت
دیگه شدم یه کربلا لازم
وقتشه که دیگه بشم عازم
بمونم وبشم یه خادم ث
فلک زدی ببین چه زنجیرم
زمونه میزنی عجب تیرم
دیگه داری میکنی پیرم
اقا جون
بیادت همیشه عاشورامیخونم
اقا جون
نگوکه بدون شمامن بمونم
اقا جون
بدون تو من یه بی نام ونشونم
اقا جون
همه دردای دختر تو به جونم
اقا جون
باتومن بهارم که بی تو خزونم
اقا جون
نگوکربلا نمیدی ببین من جوونم
حسین جان امیری حسین و نعم الامیری
- سه شنبه
- 31
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 16:28
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مجید مراد زاده
ارسال دیدگاه