ای عمو فدایت
یتیم مجتبایت
بده اذن میدان
جان را کنم فدایت
تاکنم سرم راعموجان
نذرعلی اصغرت
تاروم به میدان
بگیرم من انتقام مادرت
توکه جای پدربوده ای
همیشه بالای سرم
اذن و رخصتی ده
در این دشت
باشم بجای پسرم
دارم این گفتگو
ای عمو ای عمو
قاسمت شود فدایت
پور مجتبایم
دلیری ات مثل شد
طعم مرگ به کامت
شیرین تر از عسل شد
تا که ناله زدی عموجان
افتادم ازپشت فرس
تا که زیر اسبان عزیزم
تو می زدی نفس نفس
بدنت کش امده شکسته
تمام استخوان تو
نفست بریده عزیزم
بندامده زبان تو
جان قاسم عمو
یک عمو جان بگو
تاحسین شود فدایت
- سه شنبه
- 31
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 17:32
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مجید مراد زاده
ارسال دیدگاه