بذار برم به میدون
فدائی تو منم
لبیک یا عمو جان من
قاسم ابن الحسنم
کاشکی بشه جونم فدات
کاشکی بره سرم برات
عمو فدای بچه هات
نامه از بابام دارم
بشم فدات ای یارم
حسیییین واااا
بنددوم
رزمیدنم تو میدون
براهمه مثل شد
کشته شدن تو راهت
شیرینتر ازعسل شد
شکسته کل بدنم
کل رگای گردنم
کش اومده کل تنم
فدات شدم ای یارم
عمو حسین سالارم
حسییین واااا
بندسوم
به زیر سم اسبا
له شد تموم اعضام
زیرنعلا شکسته ای وای
استخونای دستام
افتادم ازپشت فرس
هی میزنم نفس نفس
عمو به فریادم برس
دیگه تمومه کارم
عمو حسین سالارم
حسییین واااا
- چهارشنبه
- 1
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 23:1
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مجید مراد زاده
ارسال دیدگاه