• یکشنبه 4 آذر 03


شد أنیسَ المصطفی میگفت از دینش سخن

334

-لطفا حق روضه ادا شود-

شد أنیسَ المصطفی میگفت از دینش سخن
عشق هم دارد برای خود هزاران فوت و فن

کیست همکفو محمد(ص)؟ گفت جبرییلِ امین
هست أم المؤمنین! درّ رکابِ پنج تن

عاشقانه پای اسلام و پیمبر(ص) ایستاد
مرد و مردانه ولی در قالب یک شیر-زن

مادرِ زهرا(س) شدن تنها به او می آید و
بُرد کرده هر که دارد بر خدیجه(س) حُسن ظن

از خدیجه(س) کینه اش لبریز شد روزِ جمل
شد حسادتهای آن مکاره پاپیچِ حسن(ع)

شک ندارم مریم و هاجر گرفتند از ازل
حاجت از مادربزرگِ حضرتِ اربابِ من

ثروتش را خرج دین کرد و به جایش از نبی(ص)
وقت مردن خواست تنها یک عبا جای کفن

کاش میدانست؛ در کرب و بلا با تشنگی
میدهد جان زینت دوش نبی(ص) دور از وطن

دوره اش کردند در گودال با بغض علی(ع)
تیرها و نیزه ها و عده ای شمشیرزن

خوب شد رفت و ندید آن ساعتی را که حسین(ع)
شد رها بر خاک...بی سر، غرق خون، بی پیرهن

پیکر صدپاره نعلِ تازه میخواهد چکار؟!
ای بمیرم من! نمی مانَد که چیزی از بدن!

  • پنج شنبه
  • 2
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 14:19
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران