-لطفا حق روضه ادا شود-
شد أنیسَ المصطفی میگفت از دینش سخن
عشق هم دارد برای خود هزاران فوت و فن
کیست همکفو محمد(ص)؟ گفت جبرییلِ امین
هست أم المؤمنین! درّ رکابِ پنج تن
عاشقانه پای اسلام و پیمبر(ص) ایستاد
مرد و مردانه ولی در قالب یک شیر-زن
مادرِ زهرا(س) شدن تنها به او می آید و
بُرد کرده هر که دارد بر خدیجه(س) حُسن ظن
از خدیجه(س) کینه اش لبریز شد روزِ جمل
شد حسادتهای آن مکاره پاپیچِ حسن(ع)
شک ندارم مریم و هاجر گرفتند از ازل
حاجت از مادربزرگِ حضرتِ اربابِ من
ثروتش را خرج دین کرد و به جایش از نبی(ص)
وقت مردن خواست تنها یک عبا جای کفن
کاش میدانست؛ در کرب و بلا با تشنگی
میدهد جان زینت دوش نبی(ص) دور از وطن
دوره اش کردند در گودال با بغض علی(ع)
تیرها و نیزه ها و عده ای شمشیرزن
خوب شد رفت و ندید آن ساعتی را که حسین(ع)
شد رها بر خاک...بی سر، غرق خون، بی پیرهن
پیکر صدپاره نعلِ تازه میخواهد چکار؟!
ای بمیرم من! نمی مانَد که چیزی از بدن!
- پنج شنبه
- 2
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 14:19
- نوشته شده توسط
- مرضیه عاطفی
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه