شهر گلباران شده از مقدمِ حصنِ حصین
غنچه ها وا شد ز لبخندِ لبِ این نازنین
خانه ی زهراست مملوِ فرشته یا مَلَک..
مرغِ دل پرواز ده..این صحنه ها را هم ببین
خاتمِ پیغبران .بوسید از روی حسن..
شادمانی کرد مولانا امیر المومنین
"از چه بنشستید صدّیقه زعیم آورده است"
"ای گدایان..مادرِ خلقت کریم آورده است"
اوّلین فرزندِ این خانه چه غوغا می کند
با نگاهش عشق را انگار معنا می کند
این مسیحایی است که با یک دمِ عیسایی اش
هر ز پا افتاده ای را زود احیا می کند
این چه مولودی ست که از لحظه ی بدوِ ورود
شور را در سینه های خسته برپا می کند
"می دهد عیدی به عالم حضرت خیرالنسا"
"از مبارک بودنِ ..یُمنِ امامِ مجتبا"
از کراماتش وجودم را گرفته شورِ عشق
در دلم روشن شده از مقدمِ تو..نورِعشق
تا که رویت دید ختم المرسلین اینگونه گفت
یاحسن قطعاً تو هستی در جهان منظورِ عشق
چهره ات دارد نویدِ یاریِ افتادگان..
شکر باید کرد شکرِ بی امان مشکورِ عشق
"ای بنازم در دلِ گلزار دین گل آمده"
"بینِ دنیا تا به جنّت عاشقان پل آمده "
دست بر دامان تو ماندم کرامت کن حسن
مستحقی بینوایم یک عنایت کن حسن
دربدر هستم رسیدم محضرت لطفی کنی
در شبِ میلادِ خود بازم ضیافت کن حسن
مدّتی دلتنگ هستم کربلایم دیر شد..
یک براتی ده مرا غرقِ زیارت کن حسن
"در میانِ جشنِ میلادت عزیزِ مصطفا"
"شاد کن آقا مرا با یک براتِ کربلا"
- شنبه
- 4
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 18:56
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه