کسی که رشته ی گیسوی او حبل المتین باشد
پس از خلقش سراسر عرش، غرق آفرین باشد
که حیدر آفرین حقا که خیرالخالقین باشد
چه در هیبت چه در غیرت چه در عشق اولین باشد
که بر انگشتر فضل و شرف همچون نگین باشد
بروی خاتمش "للّه مُلکٌ" گشته حک اما
بچرخد روی انگشت علی چرخ فلک اما
علی غیر از خدا هرگز نمی خواهد کمک اما
جهان عمریست درمانده ست در تردید و شک اما
علی علم الیقین عین الیقین حق الیقین باشد
تمام اولیا را در دبستان علی دیدم
که هشیاران عالم جمله مستان علی دیدم
و جنت را گیاهی در گلستان علی دیدم
من از فتح در خیبر به دستان علی دیدم
که او دست توانمند خدا در آستین باشد
همان شاهی که می زد وصله کفش وصله دارش را
ز میدان برنگشتند عبدودها کارزارش را
ببین اشک یتیمی می برد این سان قرارش را
سر در چاه را باور کنم یا ذوالفقارش را
که گاهی آنچنان بوده ست و گاهی این چنین باشد
چه باشد جلوه ی دنیا؟ به جز مردار در چشمش
شبیه استخوان خوک بی مقدار در چشمش
ملائک مشق بنویسند از اسرار در چشمش
بگو از استخوان در گلو از خار در چشمش
که داغ از خطبه های ناتمام آتشین باشد
نبیند فضل او را هرکسی باشد به قرآن کور
که بر خورشید می گردد نگاه شب پرستان کور
به آنها که از اول کور بودند و کماکان کور،
بگو چشم نبی روشن بگو چشم حسودان کور
برای فاطمه تنها علی باید قرین باشد
بدا بر حال آنان که خلایق را از او راندند
خوشا اجداد ما آنها که پای عشق او ماندند
که ما را مادران با نام حیدر شیر نوشاندند
از آن روزی که چشمم باز شد در گوش من خواندند
علی تا لحظه ی آخر امیرالمؤمنین باشد
- شنبه
- 4
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 21:52
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
سعید تاج محمدی
ارسال دیدگاه