دستان پُر از خواسته از ما کرم از تو
ای شاه ! که هرگز نگرفتیم کم از تو
با «حای» حسن هر نفسِ ماست بهشتی
خوشبو شده اذکارِ دم و بازدم از تو
سوگند به «نونِ» حسنت کاتبِ وحی است
وقتی بنویسد قلمی یک قلم از تو
طی میشود از روز ازل؛ راهِ رسیدن
با یک قدم از ما و هزاران قدم از تو
شد ماهْ کبوتر؛ به سرِ گنبدِ خورشید
هر وقت گرفتیم سراغِ حرم از تو
تا اینکه ببینیم نشانِ کرمت را
دادی به امامزادههایت حرمت را
حالا که حرم نیست، دخیلم به عبایت
افتاده دلم پای ضریحِ کف پایت
دستان مرا داده به دستان کریمت
آنکس که سپردهست مرا دستِ خدایت
گوش کرمت در زدنی را نشیدهست
از بسکه کریماند گدایانِ گدایت
تا اینکه اجابت بشویم اذنِ دخولیم
پروازِ قنوتیم، به دنبالِ دعایت
ما را چه به دیدارِ تو ای آینهی حق
وقتی که نکَندیم دل از آینههایت
نور ثقلینی تو و همسایهی قرآن
ای مدحِ تو آرایهی هر آیهی قرآن
ای نامِ پُر از نورِ تو تسبیح زبانها
ای أشهدِ یکتایی تو ذکر اذانها
ای سفرهی یک ثانیهات؛ روزی یک سال
ای بانی دستان کریمِ رمضانها
با شمس و قمر ذکر بگو دانه به دانه
ای گردشِ تسبیحِ تو تقویمِ زمانها
معروف به معراج، ولی خاکنشینی
ای شهره به همسفرهی بینام و نشانها
ای پیری زودِ تو پُر از روضهی مکشوف
ای شعرِ سپیدِ غزلِ موی جوانها
تقویم هم از دوری راهت گله دارد
از بسکه زمان تو و ما فاصله دارد
تاریخ رساندهست به ما مختصرت را
آتش زده نمرودِ زمان بیشترت را
اکسیرِ سکوتت؛ دَمِ شمشیرِ خدا شد
پیروزی خون؛ داد زد اوجِ هنرت را
آوازهی صبرت به لبِ مأذنهها رفت
تاریخ نخواند أشهدِ نام پدرت را
از ارثِ نبَردِ جَمَلت بود، که میدان
انگشت به لب دید، نبَرد پسرت را
از چشمِ ترت مقتل مادر به زمین ریخت
تا خواند، لبت روضهی بازِ جگرت را
ای کاسهی صبر از کَرم صبرِ تو لبریز
یک قطره بیانداز، ته کاسهی ما نیز
- یکشنبه
- 5
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 23:34
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
رضا قاسمی
ارسال دیدگاه