دلبر ما چو در ازل بر دل ما نظاره کرد
رخت جنون به قامت عاقل ما قواره کرد
ناوک مژه را گذاشت در دل ابروی کمان
جان به خون کشیده را پلک زنان نظاره کرد
چاره ی کشتگان عشق غمزه ی چشم دلبر است
درد جنون عشق را به ناز و غمزه چاره کرد
لایق وصف او نبود تا صفتش کند کسی
از کرمش وجود ما لایق استعاره کرد
بسکه شراب عشق او شهره ی شهر عشق شد
یکسره شیخ شهر را مست و شراب خواره کرد
مستی جان عاشقان تا که به غایتش رسید
به زین اسب شاعری دست و قلم سواره کرد
با مدد از جناب عشق ریخت به دل شراب عشق
حب امیر مومنین در دل و جان شراره کرد
جلوه ی ذات کبریا تا که به کعبه شد عیان
قصد مدیح مرتضی شاعر او دوباره کرد
شراب ناب میچکد از قلمی که بر کتاب
مدح علی نوشته و فضل علی شماره کرد
در دل و جان ذره ها عشق علی گرفته جا
سینه ی کعبه را ببین عشق علی دو پاره کرد
در دل هو نشسته و پرده ی لو کشف درید
بر دل و جان مصطفی وحی ز گاهواره کرد
کثرت و وحدتش عجین در دل ذات بی حدش
گاه به این نظاره و گاه به ان اشاره کرد
سوره ی قل هو الله است سوره ی مدح مرتضی
ذکر سه باره ی علی ختم هزار باره کرد
وقت نزول ایه ها قبل حبوط، جبرئیل
گوشه ی عرش کبریا با علی استشاره کرد
در شب معراج نبی هیچ بجز علی ندید
چون که خدا نام علی بر همه جا نگاره کرد
هرکه غلام او شده لایق پادشاهی است
در دل اسمان عشق میثم خود ستاره کرد
نوبت بد مستی عشق تا که به مقداد رسید
جوهر عشق خویش را در قلمش عصاره کرد
- دوشنبه
- 6
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 2:24
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
مقداد اصفهانی
ارسال دیدگاه