به شکر آن که تو هستی مرا امام حسن
نشسته ام بنویسم که السلام حسن
چگونه واژه به اوصافت اختیار کنم
کمال حسن تو آقا کجا، کلام حسن
کجا به درک مقام تو پی برند اوهام
به مدح تو چه بگویم در این مقام حسن
مرا به نام گدای حسن صدا کردند
به انتساب شما دیدم احترام حسن
به جای جور و جفایی که دیدی از یاران
بخوان تو ایل و تبار مرا غلام حسن
به لطف مقدم تو ماه حق فضیلت یافت
که جلوه دگری داده بر صیام حسن
ز جور همسر ملعونه ای ولی خدا
تو را نشد که شود زندگی به کام حسن
میان کوچه غم بس که روضه جان سوز است
نیافت زخم غمت یک دم التیام حسن
غبار قبر تو داروی درد مسکین است
که مانده در هوس عطر آن مشام حسن
- دوشنبه
- 6
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 21:13
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه