همان که از لب هر غنچه آب می گردد
ز برگ های تن گل گلاب می گیرد
چه ساقی است که از تاک سیزده ساله
به یاری سم اسبان شراب می گیرد
کسی به لالایی سنگ ها رود در خواب
که رفتنش ز حرم خواب می گیرد
ز قصّه ی تن و تابوت و تیر پرسید و
به سنگ و نیزه ز هر سو جواب می گیرد
که گفته است که وقت نماز آیات است
خسوف گشته و یا آفتاب می گیرد
رکاب صبح عمویش گرفت و شب، دشمن
برای نیزه سواری رکاب می گیرد
شاعر:محسن عرب خالقی
- چهارشنبه
- 6
- دی
- 1391
- ساعت
- 15:57
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه