بنداول
جون من رسید به لبهام
کجایی ای کس و کارم
یادته تو غم و غربت
همیشه بودی کنارم
باتموم خاطراتت
گره خورده شب و روزم
گوشه گوشه، خونه من
داره بوی تو هنوزم
سی ساله که ... هوای خونه دلگیره
مگه صدات یادم میره
می بینی حیدرت پیره
سی ساله که شبای جمعه بارونی
ریخته رو قبر پنهونی
روضه ی چادر خونی
"دیگه کارم تموم نه درمون نه دوایی نه طبیبی
خداحافظ شبای غریبی غریبی غریبی"
بنددوم
بی رمق گوشه ی محراب
توی خون یاد تو بودم
مثله تو به جا میارم
هم رکوع و هم سجودم
نگران من نباشی
اگه شبهام بی تو تاره
بی جای تو روی زخمم
زینبت مرهم میذاره
یاد توام ...
چشام هنوز به دیواره
که دیدن یه گهواره
هوای محسن و داره
یاد توام
یاد روزای غمگینم
وقتی رو خاکا میشینم
چادر خاکی میبینم
"دیگه کارم تموم نه درمون نه دوایی نه طبیبی
خداحافظ شبای غریبی غریبی غریبی"
بندسوم
واسه حال من حسینم
مثه تو دل نگرونه
یادمه سفارشاتو
نباید تشنه بمونه
حالا من موندم و قد
همه عالم بی قراری
شب آخر میگم عباس
زینب و تنها نذاری
صاحب علم... با تو یه تکیه گاهی هست
ینی هنوز سپاهی هست
برا حرم پناهی هست
صاحب علم...
رفتن تو پر از درده
حرمله خیلی نامرده
دوره خیمه ها میگرده
"دیگه کارم تموم نه درمون نه دوایی نه طبیبی
خداحافظ شبای غریبی غریبی غریبی"
- پنج شنبه
- 9
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 0:55
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
وحید کردلو
ارسال دیدگاه