شمشیر از اهل عبادت خورد حیدر
بر ساحتش تیرِ جهالت خورد حیدر
از کینه های کهنه آخر جان به لب شد
صد پشت پا، جای محبت خورد حیدر
خاری به چشمش بود! عمری خون دل ها
از دست قومی بی لیاقت خورد حیدر
بیعت گرفتند و ضررها کرد اسلام
با جهلِ یک عده خسارت خورد حیدر
یک ضربۂ کاری فرود آمد به فرقش
یک ضربۂ کاری به شدت خورد حیدر
در رکعت دوم به عشقِ رستگاری
غرقِ به خون رزقِ شهادت خورد حیدر
زخمی عمیق افتاد بر پهنای تاریخ
این زخم ِ بد را از حسادت خورد حیدر
والله ارکانِ هدایت منهدم شد
تا در دل محراب ضربت خورد حیدر
دیگر همان یک ظرف شیرِ مختصر را
با دست لرزان و به زحمت خورد حیدر!
- شنبه
- 11
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 14:21
- نوشته شده توسط
- مرضیه عاطفی
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه