تا توان داری خودت را بر منِ مضطر بزن
این من و این هم سرم،ای تیغ محکم تر بزن
سالها چشم انتظاری ها کشیدم ..آمدی..
خوب شد آغشته ای با زهر..بر حیدر بزن
موقع سجده بیا..گرمِ مناجاتم عجیب...
اشتیاقم را ببین محکم به فرقِ سر بزن
هر چه باشد تیغ گرمایی نداری مثلِ میخ
گر هنر داری خودت را مثلِ میخِ در بزن
بعدِ زهرا ..نیست انگیزه برای زندگی..
آه ! ای شمشیر با قدرت روی شهپر بزن
راهی ام کن از همین مسجد به جنّاتِ نعیم
پس برای رفتنم همّت کن و هی در بزن
فزت رب الکعبه گفتم باز هم آماده ام
تا توان دارید خودت را بر منِ مضطر بزن
- شنبه
- 11
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 20:43
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه