گل راز خودنگفته به بلبل فنا شده
صوت رسای بلبل از این غم نوا شده
ای باطراوتم زچه پژمرده ای چنین
گفتا که بلبلم به گلت صد جفاشده
بلبل به آه و ناله چنین گفت که ای گلم
بنما نظر که قامتم از غم دوتا شده
ای گل به غنچه های خودت کن نظر ببین
صوت غمین حنجره هاشان نوا شده
پرپرگلم ، عزیز دلم یک نظاره کن
غمناک از این مصیبت تو نه سما شده
بعدازتو ای مسبّب جنت ببین علی
قدقامتش خمیده و بی اقربا شده
بودی به دست من تو امانت زباب خویش
شرمنده مرتضی زرخ مصطفا شده
پهلو شکسته ،صدرتومجروح و رخ کبود
اینک ببین که صوت علی آه و وا شده
زینب به گریه در غم هجرتو و حسین
با خواهر ملول خودش هم صدا شده
یارب ترحمی به یتیمان فاطمه
پژمرده در مصیبت گل غنچه ها شده
«ثاقب»هَزاراین گل پژمرده را نگر
زانوبغل نموده به غم مبتلا شده
- شنبه
- 11
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 21:12
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
کربلایی فخرالدین اسکندری
ارسال دیدگاه