• جمعه 2 آذر 03


مناجات با خدا در شب قدر، شب شهادت امیرالمؤمنین(ع)، با نام و یاد حاج قاسم سلیمانیط -(آمدم با همه پشیمانی...)

901

آمدم با همه پشیمانی
با دو چشم ذلیل و بارانی
معصیت کرده ام به آسانی
میتوانی که رو بگردانی

ولی عبدت خیال کن من را
جان زهرا حلال کن من را

یاالهی و ربی احسان کن
دل من بتکده است ویران کن
باز رحمی به غرق عصیان کن
روزی ام یک سفر، خراسان کن

حق همسایه ام به گردنم است
بی پناهم! پناه من حرم است

وسط گریه ام تبلور کن
خودت این سنگ تیره را دُر کن
نان به نرخ تو نیست، آجر کن
سفرهء خالی مرا پُر کن

درد خود را نگفته ام به کسی
آمدم تا به داد من برسی

توبه کردم نخست آمده ام
همه اش کار توست آمده ام
با همین پای سست آمده ام
اتفاقاً درست آمده ام

اتفاقاً حسین گفته بیا
سجده کن روی خاک کرببلا

پای صحبت بده خدای کلیم
وقت درمان بده به حال وخیم
با علی آمدم رحیم کریم
بغلم کن تو با تمام بدیم

شب قدر است آه و ناله بده
نجفم دیر شد حواله بده

حیدر از بسکه بیقرار همه است
فکر خود نیست، فکر کار همه است
آن شهیدی که رفت و یار همه است
با مناجات خود کنار همه است

در دعاها که گریه لازم هست
ذکر آمین حاج قاسم هست

زینب امشب به فکر تنهایی است
زینبی که عجیب بابایی است
سفره اش پهن شد چه غوغایی است
گفت بابای من تماشایی است

فکر مرحم به زخم یاس کنید
تا نرفته است التماس کنید

چشم حیدر به دلبر افتاده 
به روی زخم کوثر افتاده 
فاطمه دید حیدر افتاده 
شب قرآن به سر، سر افتاده 

کاش این غم به آخرش نرسد
خبر او به دخترش نرسد

کاش محزون و خونجگر نشود
اینهمه گریه بی اثر نشود
کوچه بازار کوفه شر نشود
سر زینب شکسته تر نشود

کاش راه عقیله سد نشود
معجرش زیرپا لگد نشود 

  • دوشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 18:55
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران