بند اول
دم آخر اومده - شب غم سر اومده
دیگه ساعت رفتن حیدر اومده۲
پیش چشم پسرش - رد خون رو سرش
آسمونُ ببین که شکسته کمرش۲
بارونی شده چشاش
غم داره توی نگاش
زهرا - از عرش - مرهم - میاره براش ۲
داره میره اما آه - میکشه از دل علی؛
عالم با مولا میگه؛ " فُزتُ وَربَّ العَلی "
"فُزتُ وَربَّ العَلی" ۳
بند دوم
داره با غم زیاد - هنوز اون روزو به یاد
میگه کاش علیام تو مدینه جون میداد۲
همه اومده بودن - برای بردن من
بین اون همه بیمعرفت مونده یه زن۲
پیش چشم تر من
زهرای منو زدن
زینب - با اشک - میرفت - کنار حسن۲
قنفذ من و زهرا رو - میزد بیمعطلی
واسه اینه که میگم - "فُزتُ وَربَّ العَلی"
"فُزتُ وَربَّ العَلی" ۳
بند سوم
خونی شد سر علی - پیش دختر علی
روضهی کربلاست حرف آخر علی۲
تو چشاش میشینه غم - وقتی میگه پسرم
جون تو جون دخترامون توی حرم۲
خون میشه به جگرا
رو نیزه میره سرا
ناقه - مرکب - میشه - برا اُسرا۲
به سمت کوفه و شام - زینبم میره ولی
من نیستم که ببینم - "فُزتُ وَربَّ العَلی"
"فُزتُ وَربَّ العَلی" ۳
- دوشنبه
- 13
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 20:49
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
مجتبی خرسندی
ارسال دیدگاه