• سه شنبه 15 آبان 03

 محمد قاسمی

عامیانه ای برای امیرالمؤمنین(ع) از زبان یتیم های کوفه -(رو لبای ما یتیما بعد از این...)

532

رو لباي ما يتيما بعد از اين
حتّي يه ثانيه لبخند نمياد
كاش ميشد خون ماهارَم بريزن
حالا كه خون سرش بند نمياد
---------------------------
اي خدا كاشكي طبيب شهرمون
كاري واسه اين جراحــت بكنه
كاش نگه به پسر بزرگترش 
بگــيد آقاتــون وصيّت بكنه
----------------------------
دره خونه ش ميشينيم گريه كنون
كاسه هاي شير توي دستامونه
به حسن با گريه ميگيم آقاجون
شنيديم ، شير دواي بابامونه !!!
-----------------------------
باچشاي غرق اشك و خون حسين
ميگه بسّه بچه ها ديگه پـاشين
انگاري كه با نگاش به ما ميگه
كاشكي بَعدَنم همينجوري باشين
-----------------------------
امّا...
بعضي از همين يتيما كه حالا
به نشستن دم اين خونه خُـوشن
واسه چند تا قطره آب تو كربلا
بچّه ي شيرخوارشونـم ميكُشن

  • سه شنبه
  • 14
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 16:44
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران