همچین که سکینه سلام الله علیها اومد تو گودال، همه ی مقاتل هم نوشتن، گفت: بابا! دیگه وقتی آب میخورم میگم:حسین!
"حسین...امام زمان منتظرِ ناله هایِ شماست،حسین! این دستات رو هم بیار بالا،حسین..."
ته گودال نگاهت به حرم دوخته بود
پیش چشم تو کسی قصد جسارت کرده
با خداوند مناجاتِ تو را قطع نمود
*خدایا!شَبِ قدرِ، امشب مثلِ اون آقایی که تو گودال هی دست و پا میزد،منم هی دست و پا میزنم تو من رو بخری..*
با خداوند مناجاتِ تو را قطع نمود
چکمه ی شمر به لبهات اصابت کرده
ته گودال به پیراهنِ تو رحم نشد
هرکسی هرچه دلش خواسته،غارت کرده
مونده رویِ زمین، پیکرِ تو رها
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْلُ الْقُرى
خواهرت اگه نیست، رفته شام بلا
ریگ و رَملِ بیابون برات گرفته عزا
همه منتظرن، مادرش برسه
کاش صدای برادر، به خواهرش برسه
دستِ قاتل اگه،به سَرِش برسه
خدا به دادِ مویِ دخترش برسه
به سمت گودال از، خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سَرِ تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سَرِ تو رو بردن، دیر رسیدم من
ای حسینم،ای ضیاءِ هر دوعینم...
- چهارشنبه
- 15
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 1:43
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه