بند اول:
سلام ای یوسف کنعان زهرا
سلام ای حضرت صاحب زمانم
بگو تا چه وقتی باید آقا
در این هجران روی تو بمانم
یه عمره که منم چشم انتظارت
دیگه سخته برام این زندگانی
شده اسمم که مجنونم ولیکن
ندارم از تو هیچ نام و نشانی
تو وقت بی کسی دارم همیشه
بیا یابن الحسن روی زبانم
برای دیدنت حتی یه لحظه
تموم جمعه ها رو میشمارم
بند دوم:
دعا کن تا که برگردی یه روزی
دعای ما نمیره دیگه بالا
بزار اینو بگم تا که بدونی
نداره هیچ صفایی بی تو دنیا
تموم خواهشم آقا همینه
بیا و دست بکش روی سر من
بدون تو زمین خوردم تو دنیا
شکسته عمریه بال و پر من
هزاران ساله که در غیبتی و
نداره این جهان میل حضورت
نمونده سیصد و سیزده نفر تا
فراهم شه مهمات ظهورت
بند سوم:
کجا باید سراغت رو بگیرم
نمیدونم که این شبها کجایی
تموم جمعه ها رو میشمرم چون
امیدم اینه که روزی میایی
می بینی هر کجا اسمت رو بردم
می باره از چشام بارون نم نم
بیا تا سر به روی پات بزارم
داره سر میشه عمرم دیگه کم کم
اگه برگشتی و زنده نبودم
قدم بزار فقط روی مزارم
بیا و ضامنم شو چون که آقا
برای آخرت چیزی ندارم
- چهارشنبه
- 15
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 3:36
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
علی علی بیگی
ارسال دیدگاه