نشد که بال بگیرم به سوی باغ بهشت
و یا چراغ بگیرم من از چراغ بهشت
بهشت چیست در عالم مگر جمال حسین
خدا کند که نماند به سینه داغ بهشت
بهشت روی حسین است و کربلای حسین
عجیب زخم عمیقی بود فراق بهشت
اگر که سائل درمانده ای برو به کرببلا
رواست حاجت عالم به زیر طاق بهشت
حرم نرفته چه داند که آن که رفته حرم
به چشم دیده در آیینه ها رواق بهشت
و یا هر آنکه شبی در حرم سحر کرده
به روزگار نگیرد دگر سراغ بهشت
برای گریه کن او بهشت هم روضه ست
کند حسینیه برپا به هر اتاق بهشت
رسید شعله ی در تا به خیمه ها آنروز
و سوخت در دل آتش دوباره باغ بهشت
- یکشنبه
- 19
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 2:43
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
ناصر شهریاری
ارسال دیدگاه