امشب از غار حرا بوی خدا می آید
بوی شیرین مناجات و دعا می آید
بوی پیراهن یوسف همه جا می پیچد
صوت داوودی از آن سوی منا می آید
آسمان با همه زیبایی بی مانندش
بهر پا بوسی موسی به حرا می آید
عرشیان یکسره بر فرش خدا می نگرند
طبل آزادی امت به صدا می آید
لرزه بر چارستون بت عُزّی افتاد
لات ، فهمید که عمرش به فنا می آید
کیست این مرد که مردی شده سرگردانش
آفتابیست که از سوی سما می آید
خون توحید به رگهای *محمد*جاریست
نامه ی سروریش بر دو سرا می آید
- یکشنبه
- 19
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 19:21
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مرتضی اسکندری
ارسال دیدگاه