بگذار دلیلِ هر ثوابم برسد
نگذار به چشم ِ خسته خوابم برسد
باید به گدایی بنِشینم بیدار
تا خیرِ کثیر در کتابم برسد
تا در سکَرات و قبر و پایِ میزان
آن عشقِ قسم خوردۂ نابم برسد
بیتاب ترینم! برِسانش! تا که...
قدری به من و حالِ خرابم برسد
ایکاش نجاتم بدهد، نگذارد-
پیش همه مأمورِ عذابم برسد
پیشِ همه داد میزنم: «کاری کن»
ایکاش به محضرش خطابم برسد
یارب نگذار عاقبت با دستِ
دربانِ جهنّمت طنابم برسد
میترسم و بگذار که هنگام سؤال
در حشر به دادِ هر جوابم برسد
عمریست که با هم سر و سرّی داریم
بگذار حسین(ع) به حسابم برسد!
- سه شنبه
- 21
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 14:22
- نوشته شده توسط
- مرضیه عاطفی
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه