خب مادر است، دست خودش نیست اضطراب
قربان مادری که به طفلش رسید آب
اما نه آب علقمه، خوناب آفتاب
حال پدر خراب، زمین و زمان خراب
آه ای رباب، آه رباب، آه ای رباب
آرام گریه کردی و آرام سوختی
در کربلا نمردی و تا شام سوختی
خب مادری؛ تمامی ایام سوختی
پروانه ای شدی و سرانجام سوختی
گفتی نخورد اصغرم آب...، آه ای رباب
مانند ماهی ای که گرفته شود ز آب
می خورد در دو دست پدر سخت پیچ و تاب
صورت خضاب،دیده خضاب و دو لب خضاب
سرخ است زین و یال و یراق و خودِ رکاب
صحرا گرفته بوی گلاب؛ آه ای رباب
من مانده ام چگونه شما دم نمی زنی
آتش به جان عالم و آدم نمی زنی
پیش حسین، حرف پسر هم نمی زنی
یعنی دم از مصیبت اعظم نمی زنی
اصلا کمی بخواب؛ بخواب آه ای رباب
- سه شنبه
- 21
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 15:11
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
ابراهیم قبله آرباطان
ارسال دیدگاه