• دوشنبه 3 دی 03

 احمد ایرانی نسب

برای گل های شهید افغانستان، محکومیت حادثه تروریستی -(زنگ اول نوشت بابا آب، زنگ دوم نوشت بابا نان...)

565

زنگ اول نوشت بابا آب، زنگ دوم نوشت بابا نان
زیر لب گفت: دوستت دارم، با تمام وجود؛ باباجان

روزگارش شبیه تخته سیاه، سرنوشتش رُمان غمگینی ست
سینه اش کوهی از صبوری بود، مثل آتشفشانِ بی فوران

غصه هایش یکی دوتا که نبود، گریه میکرد و باز با این حال 
طرح لبخندهای زیبایش طعنه میزد به پسته ی خندان

دختری از قبیله ی خورشید، زخمیِ روزهای طوفانی
واژه ی سبز دفتر تاریخ، آیه ی سرخ سوره‌ ی انسان

زنگ آخر رسید و پاره شده، نخ تسبیح آرزوهایش
دانه دانه به خاک و خون افتاد، شاه مقصود فاخر افغان

  • سه شنبه
  • 21
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 23:57
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران